هرچند اتاق فرار یا اسکیپ روم تنها در ترس و وحشت خلاصه نمیشود، اما هرگز نمیتوان لذت تجربه این حس را انکار کرد. محبوبیت شدید این ژانر از اتاقهای فرار به وضوح این مساله را روشن میکند. در تمام دنیا مکانهایی وجود دارند که بخاطر شکل، داستان یا پیشینه تاریخی ویژه ای که دارند به ترسناک بودن مشهورند. مکانهایی که افراد کمی جرات قدم گذاشتن در آنها را دارند. در این فهرست تعدادی از این مکانهای ترسناک واقعی را به شما معرفی میکنیم.
یک جزیره مملو از مارهای سمی خطرناک، کلیسایی در نزدیکی پراگ که از استخوان انسان ساخته شده است، دهکده ای کوچک در ژاپن که تعداد عروسک های سایز واقعی آن از ساکنانش بیشتر است. ما در یک دنیای بزرگ و زیبا زندگی میکنیم، اما به همان اندازه نیز مکان های وحشتناک و اسرارآمیز سرتاسر این سیاره وجود دارند. از پارکهای تفریحی با تم جهنمی گرفته تا شهرهای خالی از سکنه. اینها از ترسناکترین مکانهای دنیا هستند و ما فکر میکنیم شاید میتوانستند اتاق فرار خوبی نیز باشند!
دسترسی سریع
ناگورو یک دهکده کوچک ژاپنی با یک ویژگی بسیار خاص است، جمعیت عروسک های اندازه واقعی در این دهکده از ده برابر جمعیت انسان ها بیشتر است. ساکنان این دهکده کارکنان شرکت اسباببازی سازی محلی Tsukimi Ayano هستند که پس از مرگ یا کوچ همسایههای خود شروع به ساختن نمونه های عروسکی از آنها کردند. سرتاسر این دهکده پر است از عروسک ماهیگیرانی که در ساحل رودخانه نشستهاند، دانشآموزانی که کل کلاسهای درس را پر میکنند، زوجهای مسنی که روی نیمکتهای استراحت میکنند. در حال حاضر حدود ۳۵۰ عروسک و ۲۷ انسان (که کوچکترین آنها بالای ۵۰ سال سن دارد) در ناگورو زندگی میکنند.
از قرن چهاردهم میلادی تاکنون، مردم لیتوانی به بهانه های مختلف، بر روی این تپه صلیبهایی قرار دادهاند. در دوران خوشی و در سراسر قرون وسطی، صلیب ها نماد تمایل لیتوانی به استقلال بودند. بعدها، پس از شورش دهقانان در سال ۱۸۳۱، مردم به یاد شورشیان کشته شده شروع به افزودن صلیبهایی به این تپه اضافه کردند. این تپه بار دیگر در طول اشغال شوروی از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۹۱ به محلی برای سرکشی اجتماعی تبدیل شد. تپه و صلیب ها سه بار توسط شوروی تخریب شدند، اما مردم محلی به بازسازی آن ادامه دادند. اکنون بیش از صد هزار صلیب در این محل وجود دارد که تصویر ترسناکی میسازد و هنگام وزش نسیم، صدای ترسناکی در اثر برخورد صلیبها با یکدیگر به وجود می آید.
از اواخر دهه ۱۸۰۰ تا ۱۹۶۰، سنترالیا به لطف معادن زغالسنگ پر بارش، شهری عجیب اما شلوغ در پنسیلوانیا بود. با این حال، هنگامی که یک معدن در سال ۱۹۶۲ به طور مرموزی آتش گرفت، شعله های آتش از طریق تونل های به هم پیوسته زیر زمین پخش شد. اگرچه شهروندان از وضعیت آگاه بودند، اما تا دو حادثه جداگانه چند سال بعد، واقعاً مضطرب نشدند. اول اینکه یک صاحب پمپ بنزین که در سال ۱۹۷۹ دمای بالای بنزین را در مخازن زیرزمینی خود گزارش کرد، و دوم سال ۱۹۸۱ که یک پسر بچه تقریباً در شکاف ۴۵ متری به وجود آمده در حیاط خلوت منزل خود سقوط کرد.
پس از آن اتفاقات ناراحت کننده، جمعیت شهر به شدت کاهش یافت. از سال ۲۰۱۴ (تاریخ آخرین سرشماری)، تنها هفت نفر از ساکنان باقی مانده اند. امروز سنترالیا کاملا یک شهر ارواح ترسناک است. هنگام بازدید از آن بسیاری از ساختمانهای ویرانشده، پیادهروهای متلاشیشده، و ترکخورده و گرافیتی های جاده ۶۱ را خواهید دید. اما کماکان گاهی میتوان از میان ترک های زمین تصاعد دود ناشی از آتش سوزی را مشاهده کرد. آتشی که دانشمندان تخمین میزنند تا ۲۵۰ سال دیگر نیز ادامه خواهد داشت!
این بیمارستان قدیمی آلمانی در جنوب برلین بین سالهای ۱۸۹۸ و ۱۹۳۰، به عنوان یک آسایشگاه سل خدمت میکرد. همچنین قربانیان گاز خردل و مسلسل در طول جنگ جهانی اول، از جمله سرباز جوانی به نام آدولف هیتلر، که از ناحیه پا مجروح شده بود، در آن قرار تحت درمان قرار گرفتند. این بیمارستان بعداً در طول جنگ جهانی دوم به مرکز اصلی درمان سربازان نازی تبدیل شد و از سال ۱۹۴۵ تا فروپاشی دیوار برلین به عنوان بیمارستان نظامی شوروی مورد استفاده قرار گرفت. امروزه از چند بخش بیمارستانی به عنوان مرکز توانبخشی اعصاب استفاده می شود. البته اکثریت این مجموعه متروکه است. بخشهای جراحی و روانپزشکی هر دو به حال خود رها شدهاند و جای خود را به طبیعت (و خرابکاران) دادهاند، و نتیجه شبیه چیزی است که مستقیماً از یک داستان ترسناک بیرون آمده است.
اگر به دنبال نمادی از مکانهای متروکه در سراسر جهان وجود میگردید، پریپیات بهترین گزینه است. این شهر که در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد، تا زمانی که پس از فاجعه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ به طور کامل تخلیه شد، به جمعیتی نزدیک به ۵۰۰۰۰ نفر رسید. پریپیات از زمان تخلیه، شهری خالی از سکنه باقی مانده است، اگرچه ساختمان ها، مبلمان و سایر نشانه های زندگی، هنوز دقیقاً همان جایی هستند که شهروندان سابق آن را ترک کرده اند. کتابهای فرسوده را میتوان در کلاسهای درس یافت، عروسکهای پوسیده در گهواره رها شدهاند، و عکسها هنوز در قاب اصلی خود هستند. مشهورترین نقطه عطف، چرخ و فلک پارک تفریحی پریپیات است که یادآور روزهای روشن گذشته است. اکنون، و پس از پخش سریال چرنوبیل از شبکه HBO، دولت اوکراین اعلام کرده است که این شهر به یک جاذبه گردشگری رسمی تبدیل خواهد شد.
از همه دخمه های دنیا، از سالزبورگ تا پاریس، هیچ کدام به اندازه کاتاکومب دی کاپوچینی سیسیل (دخمه های کاپوچینی) ترسناک نیستند. این فضای ترسناک در اواخر قرن شانزدهم ساخته شد، زمانی که گورستان در صومعه کاپوچینی مورد تهاجم قرار گرفت. در ابتدا قصد بود که فقط مردان مذهبی ساکن این مکان باشند، اما به محض اینکه اخبار فرآیندهای مومیایی طبیعی در این مکان پخش شد، به سرعت شهروندان محلی نیز آن را به عنوان آرامگاه خود در نظر گرفتند. در نتیجه، مقبره های زیرزمینی در حال حاضر حاوی حدود ۸۰۰۰ جسد است که در راهروهای جداگانه تقسیم شده اند. از جمله راهروهایی برای شخصیت های مذهبی، یکی برای مردان حرفه ای، دیگری برای کودکان و حتی یکی برای باکره ها. اجساد مانند یک موزه نمایش داده میشوند، لباسهای ۹ نفره بر تن دارند و در حالتهایی به طرز عجیبی قرار گرفتهاند.
Ilha de Queimada Grande (که به عنوان جزیره مارها شناخته می شود) در حدود ۹۰ مایلی سواحل سائوپائولو واقع شده است و یکی از خطرناک ترین جزایر در کل جهان است. این جزیره شهرت خود را به دلیل تراکم فوقالعاده بالای افعیهای سرنیزهای زرین به دست آورده است. برخی مطالعات به طور متوسط یک تا پنج مار در هر متر مربع را گزارش می دهند. زمانی که سطح دریا در حدود ۱۱۰۰۰ سال پیش بالا رفت و جزیره مارها را از سرزمین اصلی برزیل جدا کرد، مارهای تازه جدا شده برای انطباق با محیط در حال تغییر خود بسیار تکامل یافته و بسیار وحشتناک شدند.
با نبود شکار روی سطح زمین در جزیره، مارها یاد گرفتند که در بالای درختان شکار کنند و از هوا به پرندگان ضربه بزنند. از آنجایی که آنها نمی توانستند پرندگان را ردیابی کنند و منتظر ورود سم بمانند، سم آنها پنج برابر قوی تر از همتایان خود در سرزمین اصلی شد و قادر بود طعمه آنها را فورا بکشد! قدرت سم آنها به حدی رسید که به محض برخورد به گوشت انسان آنرا ذوب میکند! به دلیل قدرت عجیب و ترسناک این مارها، دولت برزیل مردم را از پا گذاشتن در جزیره منع می کند.
استودان سدلک یک کلیسای بسیار کوچک است که در زیر قبرستان مقدسین واقع شده است و در سراسر جهان به دلیل تزئینات وحشتناکش شناخته شده است. در اوایل قرن ۱۳۰۰، یک راهب صومعه سدلک خاک مقدس را از اورشلیم آورد و آن را در سراسر قبرستان کلیسا پراکنده کرد. همین دلیل کافی بود تا همه بخواهند در آن زمین مقدس دفن شوند. اما جمعیت بیش از حد بود و اجساد قدیمی باید حفر می شدند تا جایی برای اجساد تازه باز شود.
راهبان تصمیم گرفتند از استخوان های نبش قبر شده به خوبی استفاده کنند. یک چوبتراش محلی چک به نام فرانتیشک رینت وظیفه سختی را بر عهده گرفت. او باید مجموعه ای از بیش از ۴۰۰۰۰ بقایای انسانی را به شیوهای چشمگیر بسازد. ساختارهای استخوانی شامل چهار شمعدان، یک تاج خانوادگی و چندین نوار استخوانی است که از سقف به پایین میآیند. خیرهکنندهترین نمایشگر احتمالاً لوستر عظیم کلیسا است که تقریباً تمام استخوانهای موجود در بدن انسان را در خود دارد.
این جنگل به ظاهر آرام در پایین کوه فوجی، تاریخچه ای بسیار دردناک دارد. آئوکیگاهارا که بهعنوان «جنگل خودکشی» شناخته میشود، دومین مکان محبوب برای خودکشی در جهان است (بعد از پل گلدن گیت). در دهه ۱۹۵۰ و برای اولین بار تجار ژاپنی در این منطقه سرگردان شدند و در کاروان های تجاری شان شاهد خودکشی هایی عجیب و غریب بودند. حتی در افرادی که هیچ انگیزه و یا دلیلی برای خودکشی نداشتند و از لحاظ روانی نیز کاملا سالم بودند! فقط در سال ۲۰۱۰ عددی بالغ بر ۲۴۷ نفر در این جنگل اقدام به خودکشی کردند که ۵۴ نفر از آنها موفق شدند.
برخی این پدیده را به دلیل ارتباط جنگل با شیاطین در اساطیر ژاپنی می دانند. برخی دیگر به تراکم درختان اشاره می کنند که صدا را خفه می کند و گم شدن را بسیار آسان می کند. حتی بسیاری از کوهنوردان مسیر خود را با نوار یا ریسمان مشخص میکنند تا راه بازگشت را آسانتر کنند. مقابل تمام ورودی ها و مرز های جنگل تابلوهایی با این عناوین نصب شده است : “زندگی شما هدیه ای گرانبهاست، به خانواده خود فکر کنید!” یا “قبل از تصمیم به مرگ لطفا با پلیس تماس بگیرید!”.
هاو پار ویلا یک پارک ۸۲ ساله در سنگاپور است که میتوان آن را نقطه مقابل دیزنی لند دانست. ورودی رنگارنگ و طاقهای چینی آن به نظر طبیعی میرسد. اما وقتی وارد میشوید میبینید که هاو پار ویلا با بیش از ۱۰۰۰ مجسمه تزئین شده است که هر کدام آنها از قبلی عجیب تر است! موضوع این مجسمه ها ده دادگاه جهنم با مضمون دنیای اموات است.
این پارک که به عنوان مکانی برای آموزش اخلاق به کودکان خردسال در نظر گرفته شده است، شیوههای شدید تنبیه پس از مرگ را به تصویر میکشند. کنار هر مجسمه پلاکاردی در توضیح گناهی که مستلزم این عقوبت است نیز دیده میشود. در این پارک کودکان شما افرادی را خواهید دید که با یک اره غول پیکر دو نیم شده اند (جنایت: «سوء استفاده از کتاب»)، قطعه قطعه می شوند (جنایت: تقلب در امتحانات)، یا روی تپه ای از چاقو انداخته می شوند (جنایت: قرض دادن پول با بهره گزاف).
محمد حجازی
من یه نویسندهام که به بازی علاقه وافری دارم و به همین سبب چندسالی میشه که در حیطه سناریو نویسی و طراحی روایت بازی مشغولم.
نظرات